در چنان شرایطى بود که سران ناکثان در خود احساس قدرت کردند وهنوز از ارسال نامه عثمان چیزى نگذشته بود که در یک شب سرد که باد تندى نیز مىوزید، به هنگام نماز عشاء وبه نقلى به هنگام نماز صبح، به مسجد ودار الاماره حمله بردند وبا کشتن ماموران حفاظت مسجد ودار الاماره وزندان، که تعداد آنان مختلف نقل شده است، بر حساسترین نقاط شهر مسلط شدند وسپس براى جلب توجه مردم، هر یک از سران به سخنرانى پرداخت.
طلحه در ضمن تجلیل از خلیفه مقتول گفت:خلیفه گناهى مرتکب شد ولى به سبب آن توبه کرد. ما نخست مىخواستیم او را توبیخ کنیم، ولى سفیهان ما بر ما غلبه کردند واو را کشتند. وقتى سخن او به اینجا رسید، مردم لب به اعتراض گشودند وگفتند: نامه هایى که از تو در باره خلیفه مىرسید مضمونى غیر از این داشت. تو ما را بر قیام بر ضد او دعوت مىکردى.
در این هنگام زبیر برخاست ودر تبرئه خود گفت: از من نامهاى به شما نرسیده است.
در این موقع مردى از قبیله «عبد القیس» برخاست وسرگذشتخلافتخلفاى چهارگانه را مطرح کرد وحاصل گفتار او این بود که نصب تمام خلفا به وسیله شما مهاجرین وانصار صورت مىگرفت وکوچکترین مشورتى با ما نمىکردید. تا اینکه سرانجام با على بیعت کردید بدون اینکه از ما نظر بخواهید. حال چه ایرادى بر او گرفتهاید؟ آیا مالى را به خود اختصاص داده؟ آیا به غیر حق عمل کرده ؟ آیا منکرى مرتکب شده است؟اگر هیچ یک از این کارها صورت نگرفته است، چرا شورش کردهاید؟
منطق محکم ونیرومند او خشم دنیا خواهان را تحریک کرد ومىخواستند او را بکشند، ولى قبیله او مانع او شدند.اما فرداى آن روز بر سر او ریختند واو را با هفتاد نفر دیگر که به یارى او برخاسته بودند از دم تیغ گذراندند. سپس زمام امور را، از امامت نماز گرفته تا بیت المال، در اختیار گرفتند وبه بخشى از مراد خود رسیدند. (1)
سرنوشت استاندار
ثبات استاندار در حفظ مقام وموقعیت امام علیه السلام، ناکثان را سخت عصبانى کرده بود. لذا در نخستین لحظاتى که بر او ستیافتند او را لگد مال کردند وموهاى سر ورویش را کندند.سپس در قتل او به مشاوره پرداختند وسرانجام تصویب کردند که او را رها کنند، زیرا از آن مىترسیدند که برادر او سهل بن حنیف د رمدینه واکنش تندى نشان دهد.
عثمان بن حنیف بصره را به عزم دیدار على علیه السلام ترک گفت.هنگامى که امام علیه السلام او را به آن صورت دید از باب مطایبه فرمود: از سوى ما به صورت یک پیرمرد رفتى واکنون به صورت یک جوان برگشتى!عثمان حادثه را بر امام علیه السلام تشریح کرد.
تعداد کسانى که در این کودتاى خونین به قتل رسیدند مختلف نقل شده است. طبق نقل طبرى در تاریخ خود وجزرى در «کامل»، کشته شدگان چهل نفر بودند ولى ابن ابى الحدید تعداد آنان را هفتاد تن ذکر کرده است وبه نقل ابو مخنف(در جمل) چهار صد تن کشته شدند. (2)
رقت آور آنکه ناکثان براین گروه، که همگى نگهبانان مسجد ودار الاماره وزندان بودند، با خدعه وحیله دستیافتند وهمه را به طرز فجیعى سر بریدند.
قیام حکیم بن جبله
در این میان، حکیم بن جبله از خلع رقتبار عثمان وقتل فجیع نگهبانان دار الاماره سخت آزرده شد وبا سیصد تن از قبیله عبد القیس تصمیم گرفتبا آنان نبرد کند وبا ترتیب دادن چهار گردان، وبه همراهى سه برادرش وتعیین فرمانده براى هر یک، بر ناکثین حمله برد.ناکثان براى تشویق مردم به مقابله با حکیم، براى اولین بار همسر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را بر شتر نشاندند وبا استفاده از موقعیت او عواطف مردم را نسبتبه خود جلب کردند. از این جهت، روز قیام حکیم را نیز روز جمل نامیدهاند وبراى امتیاز آن با روز جمل معروف اولى را به صفت کوچک ودومى را به صفتبزرگ منسوب کردهاند.
در این نبرد تمام سیصد تن از یاران حکیم به همراه سه برادر او کشته شدند وبدین ترتیب امارت سرزمین بصره به صورت بلامنازع در اختیار طلحه وزبیر قرار گرفت. ولى از آنجا که هر دو نفر خواهان حکومت وفرمانروایى بودند بر سر امامت نماز، ختبه نزاع برخاستند، زیرا امامت هر کدام در آن روز نشانهامارت او بود. وقتى عایشه از اختلاف آن دو آگاه شد دستور داد که هر دو کنار بروند وامامت نماز را برعهده فرزندان زبیر وطلحه نهاد. پس، یک روز عبد الله بن زبیر وروز دیگر محمد بن طلحه با مردم نماز مىگزارد.
وقتى در بیت المال را گشودند ودیدگان آنان به ثروت کلان خزانه مسلمین افتاد زبیر این آیه راتلاوت کرد:
وعدکم الله مغانم کثیرة تاخذونها فعجل لکم هذه .(فتح:20)
خداوند غنیمتهاى فراوانى به شما وعده داده است که دریافت مىکنید واین غنیمت را به جلو انداخت.
سپس افزود: ما به این ثروت از مردم بصره اولى وشایسته تر هستیم. آن گاه همه اموال را ضبط کرد. وقتى امام علیه السلام بر بصره مسلط شد، همه اموال را به «بیت المال» باز گرداند. (3)
آگاه شدن حضرت على (ع) از کودتا
سرزمین ربذه سرزمین خاطره هاست. امام علیه السلام از دیر باز این منطقه آشنایى داشت، بالاخص از روزى که ربذه به صورت تبعیدگاه برخى از یاران صمیمى آن حضرت در آمد واز جمله ابوذر، صحابى بزرگ پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم، به جرم پرخاشگرى بر تبعیضها واسرافها به آن سرزمین تبعید شد. پس از گذشتسالها، تقدیر الهى على علیه السلام را به این منطقه سوق داده بود تا براى دستگیرى پیمانشکنان نیرویى گرد آورد.
امام علیه السلام در این سرزمین بود که خبر ناگوار کودتاى پیمانشکنان را شنید وآگاه شد که طلحه وزبیر وارد شهر بصره شدهاند وماموران حفاظت دار الاماره ومسجد وبیت المال وزندان را کشتهاند وبا ریختن خون صدها نفر بر شهر مسلط شدهاند واستاندار امام را، پس از ضرب وشتم وکندن موى سر وصورت، از آنجا بیرون کردهاند وبا تبلیغات مسموم توانستهاند گروهى از قبایل بصره را با خود همراه سازند.
منبع:
http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EACHBD.htm
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
احادیث امام سجاد (ع)
احادیث امام حسین (ع)
احادیث امام حسن (ع)
احادیث حضرت زهرا (س)
احادیث حضرت رسول (ص)
زندگینامه 14 معصوم
حضرت فاطمه(س)
امام باقر(ع)
احادیث امام محمد باقر (ع)
احادیث امام جعفر صادق (ع)
مقام قرآن(دین شناسی)
احادیث امام موسی کاظم (ع)
احادیث امام رضا (ع)
احادیث امام جواد (ع)
[همه عناوین(1518)][عناوین آرشیوشده]